یک فیلم کوتاه درباره‌ی عشق (۱۹۸۸)

فکر می‌کنم عشق باید همین باشد، یک روز صبح می‌آید و آدم را شاعر می‌کند، آدم را نقاش می‌کند، بعد آدم با نشانه‌هایش یک عمر عاشق می‌شود.

یک فیلم کوتاه درباره‌ی عشق (۱۹۸۸)
(A Short Film About Love (1988

فیلم کوتاهی درباره‌ی عشق (محصول ۱۹۸۸)

امتیاز: ۹ از ۱۰

فیلم کوتاهی درباره‌ی عشق نام فیلمی بلند است درباره‌ی عشق. داستان درباره‌ی این است که یک نوجوان عاشق زن تنهای روبروی اتاق خود شده؛ هر شب با دوربین او را نگاه می‌کند و با نقشه‌های گوناگون سعی می‌کند به او نزدیک شود.


تومک: من دوست دارم.
ماگدا: می‌خوای منو ببوسی؟
تومک: نه.
ماگدا: می‌خوای با من بخوابی؟
تومک: نه.
ماگدا: می‌خوای با من سفر کنی؟
تومک: نه.
ماگدا: پس از من چی می‌خوای؟
تومک: هیچی!


در قلب فیلم ایده‌ی عشق افلاطونی جریان دارد و کیشلوفسکی سعی می‌کند به وسیله‌ی مدیوم سینما، به این سوال پاسخ دهد که عشق چیست؟

جواب انگار رنج است. همان که ادبیات کلاسیک ما برای قرن‌ها به آن توجه کرده. ما عاشق معشوق می‌شویم، اما از او هیچ نمی‌خواهیم جز حضورش. انتخاب کیشلوفسکی برای دو طرف این عشق هم چیزی‌ست که در نگاه اول ما را شگفت زده می‌کند.

نوجوانی گوشه‌گیر و منزوی در اتاق، که حتی به درستی نمی‌تواند حرف بزند، اما بیش از هر کسی عشق را فهمیده. و زن که با مردانی در ارتباط است بی‌آن‌که عشقی در کار باشد.

فیلم درباره‌ی رنج این دو است، هر کدام به شیوه‌ی خودشان. به گمانم البته کیشلوفسکی خودش هم این عشق را نمی‌خواهد. عشق زیبا در جریان است، اما هیچ‌کس لذتی نمی‌برد. به گمانم این یکی از عمیق‌ترین نمایش‌ها از عشق است. بدون زرق و برق‌های متداول.

فیلمی کوتاه راجع به عشق، می‌تواند برای مدت‌ها ذهن شما را مشغول نگه دارد. قلب شما را به لرزه در بیاورد و با آن اشک بریزید. احتمالا مثل من هم دل‌تنگ خواهید شد، برای تجربه‌ی این رنج مقدس، که ما را تبدیل به انسان‌هایی مهربان‌تر و شفاف‌تر می‌کند.