جمعه‌ها

پلی‌لیست جمعه‌ها حاوی یک پلی‌لیست از آهنگ‌هایی‌ست که در هفته نویسنده دلش نیامده تک‌خوری کند؛ همچنین حاوی بریده‌ای از یک کتاب یا فیلم هم هست.

درد حقیقی پیری در ضعف جسمانی نیست (پلی‌لیست جمعه‌ها ۱۳)

هر چه از خود نامطمئن‌تر شدم، نسبت به همه‌چیز نزدیکی بیشتری احساس کردم. در حقیقت چنین به نظرم می‌رسد که آن بی‌گانگی که چنان طولانی مرا از دنیا جدا کرد، به دنیای درونم کوچ کرده و بیگانگی غیر منتظره‌ای را نسبت به خود خویشم بر من فاش نموده است.

مهربان بودن که خجالت ندارد. (پلی‌لیست جمعه‌ها ۱۲)

در این پلی‌لیست بخش‌هایی از کتاب شیاطین نوشته‌ی داستایوفسکی را می‌خوانیم. کتابی که هر بار مو بر تنم سیخ می‌کند؛ درباره‌ی ملتی بیمار است و آرزوهای بیمارگونه. درباره‌ی رها بودن در تاریکی است. پلی‌لیست این جمعه برای من حاوی دل‌تنگی بسیار است برای لحظاتی که دیگر ندارم‌شان.

در اعماق (پلی‌لیست جمعه‌ها ۱۱)

زمانی را تصور کنید که وجود انسانی‌تان به تمامی یافته شده. در پیشگاهِ جهان به کمال حاضرید. در شگفت از بودن‌تان و این حقیقت که دنیای پیرامون چه پر ظرافت، زیبا و سهمگین است. این‌که وجودتان به عنوان یک انسان، تا چه حد مهیب، شکننده و شگفت‌انگیز است.

مبهوت (پلی‌لیست جمعه‌ها ۹)

فکر می‌کنم، این همان هدف ما در مقام نویسنده است؛ کمک کردن به دیگران برای آن‌که - لطفا مرا بابت به‌کارگیری این واژه ببخشید- همین حس حیرت را داشته باشند، کمک کردن به دیگران برای آن‌که چیزها را تازه ببینند، چیزهایی که می‌توانند ما را غافلگیر کنند

در مکان‌های خلوت برای خود جمعیتی انبوه باش (پلی‌لیست جمعه‌ها ۷)

مخلص کلام این‌که، بگذار دیگران در کنارمان باشند اما نه آن‌چنان سخت و تنگ که جز با بریدن تکه‌ای از خود یا پوست‌مان نتوان ایشان را از خود جدا کرد. بزرگ‌ترین دانش در جهان این است که بدانی چگونه با خود زندگی کنی.

خواستن، آفریدن است (پلی‌لیست جمعه‌ها ۴)

محمدرضا شجریان، نماینده‌ی حافظه‌ی جمعی یک ملت بود. او زبان مردم بود، در کنار مردم بود و در کنار مردم هم ماند؛ برای آدم‌هایی که خوب زیستن را بلد بوده‌اند و خوب هم مرده‌اند، مرگ معنایی ندارد. او در حافظه‌ی جمعی ما جاودانه شده است.

بد باید بد بماند، وگرنه بدتر می‌شود (پلی‌لیست جمعه‌ها ۲)

یک بار نوشتی می‌خواهی وقتی می‌نویسم کنارم بنشینی. یادت باشد، در این صورت نمی‌توانم چیزی بنویسم (به هرحال نمی‌توانم زیاد بنویسم.) ولی در آن صورت دیگر ابدا قادر به نوشتن نخواهم بود. نوشتن یعنی گشودن بیش از اندازه‌ی خود؛

آن‌که در جستن آنی، آنی (پلی‌لیست جمعه‌ها ۱)

پس، هنگامی به مقصود می‌رسیم که به روشنی فهمیده باشیم که تمام کارهای عمدی انسان، آرزوها، آرمان‌ها، حیله‌ها، عبث و بیهوده‌اند. در تمام جهان، درون و بیرون، چیزی وجود ندارد که بتوان بر آن تکیه زد و کسی وجود ندارد که بتواند روی چیزی تکیه زند.