آه از دل دیوانه‌ی حافظ بی تو

تمام شب را انتظار کشیدم. انتظار شدم. انتظار ماندم. ته نشین شد در رگ‌هام. خوابید در خواب‌هام. ماندیم آخر جاده؛ پیاده. نفس‌مان در نمی‌آمد.

آه از دل دیوانه‌ی حافظ بی تو

تمام شب را انتظار کشیدم. انتظار شدم. انتظار ماندم. ته نشین شد در رگ‌هام. خوابید در خواب‌هام. ماندیم آخر جاده؛ پیاده. نفس‌مان در نمی‌آمد. ول شدیم تو کوچه‌ها. بوی نفس‌هامان یکی شد. که انتظار آدم را پیر می‌کند. رد می‌گذارد رو صورت. رنگ می‌پاشد رو موها. دست گذاشتم رو چشم‌هاش. گفتم: «ماه من می‌شی؟» عطرش پیچید تو گل‌ها. نرگس‌ها شاهد شدند. دست‌‌اش را آورد بالا؛ ستاره کشید تو ابرها. آفتاب ماند پشت ابر. گم شدم تو ستاره‌‌ها. ماندم ته کوچه‌ها. شراب صد ساله شدم؛ می‌خانه‌ها را بستند.