انجمن شاعران مرده (۱۹۸۹)

فیلم سکانس‌هایی پیاپی است از حرف‌هایی که شکل نهایی آنها عقده‌است. نمی‌شود گفت‌شان؛ یا این‌که اگر بگوییم دیگر راهی نیست که خودمان را قانع‌ کنیم که حق با ما بوده‌است. از آن‌طرف هم می‌شوند عقده.

انجمن شاعران مرده (۱۹۸۹)
Dead Poets Society (1989)

انجمن شاعران مرده (محصول ۱۹۸۹)

امتیاز: ۸ از ۱۰


رابین ویلیامز: «دم را غنیمت شمار، غنچه‌‌های گل‌سرخ را کنون که می‌توانی برچین. چرا شاعر از این عبارت استفاده کرده؟»دانش‌آموز: «شاید خیلی عجله داشته.»ویلیامز: «نه نه نه، به این دلیل که ما خوراک کرم‌ها هستیم بچه‌ها. چون چه باور داشته‌باشیم، چه نداشته‌باشیم، تک تک ما در این اتاق، روزی از نفس کشیدن باز می‌ایستیم، جسم‌مون سرد خواهد شد و خواهیم مرد.»


پیتر ویر چیزهایی را نشان‌مان داد که ندیده‌بودیم، که نمی‌توانستیم ببینیم؛ که نمی‌خواستیم ببینیم. با «نمایش‌ ترومن»‌اش خدا را به تصویر کشید. همراه با جیم‌کری گریختیم. همراه با او آزاد شدیم. و در پایانی‌ترین سکانس بشریت، با خدا حرف زدیم. اما ماجرا بر می‌گردد به ده سال، پیش از نمایش ترومن. جایی که ویر می‌زند به روح و روان آدم‌ها. به تفاوت چیزهایی که می‌خواهیم و چیزهایی که هستیم. پیتر ویر مچ‌ش را باز می‌کند. «انجمن شاعران مرده» شاهکار است. پیتر ویر برای‌مان شعر می‌گوید. شعری از جنس خودمان. دیالوگی سراسر فیلم تکرار می‌شود. عبارتی لاتین، که فیلم از آن مشتق شده است. «کارپه دیم: دم را غنیمت شمار.» فیلم سکانس‌هایی پیاپی است از حرف‌هایی که شکل نهایی آنها عقده‌است. نمی‌شود گفت‌شان؛ یا این‌که اگر بگوییم دیگر راهی نیست که خودمان را قانع‌ کنیم که حق با ما بوده‌است. از آن‌طرف هم می‌شوند عقده.


رابین ویلیامز: «ما شعر نمی‌خونیم، یا شعر نمی‌گیم، چون شعر زیباست. ما شعر می‌خونیم یا شعر می‌گیم چون ما عضوی از نوع بشر هستیم؛ و نوع بشر سرشار از شور و اشتیاقه. پزشکی، حقوق، تجارت یا مهندسی، همه‌ی این‌ها برای بقای زندگی لازمند. اما شعر؛ زیبایی، افسانه، عشق، این‌ها چیزهایی هستن که ما به‌خاطرشون زنده می‌مونیم.»


ویر شعر می‌گوید. سکانس به سکانس. برای هرکس متفاوت است. برای بعضی‌ها مرثیه‌ می‌شود. مرثیه‌ای بر تمام رویاهای برباد رفته. مرثیه‌ای بر تمام ترس‌های فلج کننده. برای بعضی‌ها حدیث زندگی‌ می‌شود. کارپه دیم می‌گویند و دختری را در مهمانی می‌بوسند. کارپه دیم می‌گویند و بازیگر می‌شوند. کارپه دیم می‌گویند و به رئیس عوضی‌شان می‌گویند از او متنفرند. گاهی هم کارپه دیم می‌گویند و فقط، زندگی می‌کنند، به وسعت تمام آدم‌هایی که زندگی کرده‌اند. و در نهایت، در سکانس پایانی، می‌شود به احترامش ایستاد؛ و کلاه از سر برداشت.


+ زبان به یک دلیل اختراع شد بچه ها!

- برای برقرار کردن ارتباط؟

+ نه، برای اظهار عشق به زن‌ها ...