Oops, Code Is Cool

آدم می نویسد و خالی می شود و آشغال های درونش را می ریزد بیرون، بعد خسته می شود و نمی نویسد و درونش پر ار کثافت می شود و باز می نویسد تا آشغال های درونش را بریزد بیرون. این لوپ، این لوپ، خیلی لعنتی است.

Oops, Code Is Cool


آدم تشنه ـش می شود، بعد سیراب می شود، بعد از مدتی دوباره تشنه می شود؛ بعد آدم یک روز از خواب بیدار می شود و می بیند چقدر شبیهِ دیگران است و دلش می خواهد متفاوت باشد، بعد جوری متفاوت می شود که دیگران متفاوت شده اند و باز می بیند چقدر شبیهِ دیگران شده است و دلش می خواهد متفاوت باشد. آدم می نویسد و خالی می شود و آشغال های درونش را می ریزد بیرون، بعد خسته می شود و نمی نویسد و درونش پر ار کثافت می شود و باز می نویسد تا آشغال های درونش را بریزد بیرون. این لوپ، این لوپ، خیلی لعنتی است. تا ابد ادامه دارد، هی مجنون می آید و لیلی می رود، تایتانیک ها بارها غرق می شوند و باز می آیند که از نو غرق شوند، کازابلانکا ها می آیند و مخاطب را له می کنند و می روند و باز یک نفر می آید که نیاز دارد له شود. هی آدم در این دایره سرگردان است، و هی دور میزند، بعد دیگران هم می آیند در دایره آدم و خودشان را جا می دهند، و آدم دلش می خواهد مثلث نشود، و همیشه می شود؛ آخرش باز آدم دور میزند و همچنان محاط است. آدم هی می شود و هی ناتمام می ماند. بعد یک روز چشمش به یک عکس، بوسه، یادگاری، خاطره می افتد و دیگر نمی شود و بعد از لوپ خارج می شود و می میرد.