هنر همیشه بر حق بودن

«هنر همیشه بر حق بودن» آن‌جا که مسئله از دید ما تعریف می‌شود، به صورت پیش‌فرض درون ما وجود دارد. ما می‌دانیم که چگونه در بحث پیروز شویم. ما اغلب خودمان را شخصیت درست ماجرا می‌دانیم. اگر در مجادلات از هر یک از طرفین بپرسید که چه کسی را بر حق می‌دانند، لیست‌شان تنها شامل یک اسم است: «من»

هنر همیشه بر حق بودن

این استعداد ذاتی، می‌تواند تبدیل به کارآمدترین سلاحی که داشته‌ایم بشود. برای شناخت دقیق خودمان.

وقتی که شما خودتان را بر حق می‌دانید، در تعارض با آدمی دیگر، همه حواس‌تان، حافظه و قدرت استدلال‌تان را برای پیدا کردن بخش‌های سیاه او به کار می‌گیرید.

ترکیب حواس، خاطرات و استدلال بسیار قدرتمند است. مخصوصا زمانی که این کار را برای تایید پیش‌فرض‌های‌تان انجام می‌دهید.

به همین خاطر شما همیشه درون ذهن‌تان در بحث، کسی هستید که حق دارد: برنده‌اید.

هنر همیشه بر حق بودن سلاح پنهانی ماست!

بیایید سیبل پیش‌روی‌مان تغییراتی بدهیم. یک شخصیت شبیه به خودمان را بگذاریم جای آدمی که با او مشکل داریم. این فرق دارد با جمله :«خودت را به جای دیگران بگذار.» تو تنها کاری که کرده‌ای این است که داری تعارض پیدا کردن با خودت را امتحان می‌کنی.

حالا شروع می‌کنی با همان حواس و دقت و خاطرات، خودت را بررسی کردن. هنر همیشه بر حق بودن را برای خودت نشان می‌دهی.

دقت کن که باید شخصیت متعارض یک شخصیت کپی با خودت باشد، نه خودت.

تو با دید خودت و نه دید دیگران، شروع می‌کنی به بررسی‌اش. اطمینان می‌دهم که همیشه تعجب خواهی کرد.

این تنها تعارض عالم است که هر دو طرف برنده‌اند. زیرا بعد از هر بررسی، خودت را عمیق‌تر شناخته‌ای.

همیشه بعد از این خوب است که خطاهای شناختی‌مان را لیست کنیم.

زمانی که خودمان را بشناسیم، در بحث‌های بعدی یک قدم جلوتر هستیم. حالا شاید در بحث‌ها کمی بیشتر بر حق باشیم و هنر همیشه بر حق بودن را بیشتر آموخته باشیم.

پس سعی کن، هر چند وقت یک‌بار با خودت یک مشاجره درست‌و‌حسابی و حق‌به‌جانبی داشته باشی.